استفاده تزئیینی از طلا و نقره برای درمان برخی بیماریهای جسمی و روانی موثر است.

بر اساس نتایج تحقیقات این دانشمندان ، طلا، روند فعالیت ارگانیسم بدن انسان را تسریع کرده و نقره، بر عکس آرام‌بخش است.

به نوشته روزنامه روسی “وزگلیاد” طلا می‌تواند به رفع بیماریهای قلبی کمک کرده و فشار خون را پایین بیاورد و نقره فشار خون را بالا می‌برد.

به همین دلیل است که در طب سوزنی شرق، برای بخش‌های مختلف بدن از سوزن های طلایی و نقره‌ای استفاده می‌شود .

دانشمندان بلاروس توصیه کردند افراد دارای زخم معده و یا بیماریهای دیگر معده، از طلا استفاده کنند و اشخاصی که عصبانیت و تند خویی دارند، نقره بکار ببرند.

همچنین سیاه شدن حلقه طلا برروی انگشت دست می‌تواند نشانه بیماری صاحب آن باشد.

پزشکان استفاده آلیاژ مرکب از طلا و نقره را توصیه نمی‌کنند و به استفاده مجزای آنهااعتقاد دارند.

همچنین استفاده طلا برای مردان بعلت تشعشعات طلا مضر بوده و برای زنان سودمند است و دین اسلام استفاده از طلا را برای مردان اشکال دار میداند

در همین ضمیمه                    

استفاده طلا برای مردانپژوهش های علمی از مضر بودن طلا برای سلامتی مردان خبر می دهند.                                       

پژوهش های علمی پزشکی نشان می دهد، طلا بر گلبول های بدن مردان تأثیر می گذارد، درحالی که بر گلبول های زنان تأثیری نمی گذارد.

و این امر به دلیل وجود لایه چربی میان پوست و گوشت زنان اتفاق می افتد، این لایه مانع تأثیر اشعه های عنصر طلا بر روی گلبول های قرمزخون می شود.

پژوهش های فراوان علمی دیگر نشان می دهد که اشعه های طلا نقش منفی بر روی هورمون های جنسی مردان دارد درحالی که اشعه های عنصر «نقره» بر مردان و زنان چنین تأثیری ندارد.
رسول اکرم(ص) قرن ها پیش درباره این موضوع فرمودند: طلا برای مردان امتم حرام و برای زنان امتم حلال است؛ این مطلب میزان اهمیت و فایده احکام اسلامی را ثابت می کند.

چاکراه هفتم                                                            

محل: وسط سر در بالاترین نقطه رو به بالا باز می شود
غده مربوطه: صنوبری (اپی فیز(
هورمون مربوطه: سروتنین
بخشهای مربوطه: مخ، جمجمه. چشم راست
حس: هستی خاص
رنگ: بنفش، طلایی، سفید

زمینه: کمال، شناخت متعالی از طریق مشاهده درون، وحدت با هستی مطلق، آگاهی جهانی
سیاره های وابسته: نپتون، کیوان
امکان پاکسازی و فعال ساختن چاکرای هفتم: گذراندن زمانی در قله کوه و یا نظاره آن

توضیحات:

ساهاس رارا در بالای سر در ملاج قرار دارد. سمبل آن نیلوفری درخشان با هزار گلبرگ به نشانه ی بی نهایت بودن است. با تمام رنگهای رنگین کمان می درخشد، اما رنگ غالب آن بنفش است. مسیر چاکرای هفتم باز شده با رنگ بنفش نشان داده می شود و رنگ بنفش ساطع شونده از آن رنگ وقار، عزت نغس و شفاست. همچنان که یک سلطان توانا بر قلمرو خود بطور کامل حاکم است، بنفش هم مرکز تاج را اشغال می کند و ذهن والاتر را تاج می گذارد و حاکم بر اعضاء و ملیون ها سلولی که اعصاب و بافتها را شکل می بخشند می باشد. غنچه بیرونی این چاکرا 960 گلبرگ دارد، در ئرون آن غنچه دیگری با 12 گلبرگ دیده می شود، که با نور سفیدی که تشعشات طلایی دارد می درخشد. نور سفید تابش الهی کیهان است. این چاکرا جایگاه بالاترین سطح آگاهی و تکامل انسانی است و انسان را به سوی سرای ابدی، نهایی و برتر هدایت می کند و با نام هایی چون روشن بینی، آگاهی وحدت و آگاهی (من هستم) شناخته شده است. به این دلیل فردی که در سطح جسمی، ذهنی و معنوی به هشیاری رسیده، غالبا با هاله یا شعاعهای نوری بر گرد سرش نشان داده می شود (پیامبران و امامان). این چاکرا محل اشراق و بصیرت معنوی است، که بر قدرت پیشگویی می افزاید. ساهاس رارا عمدتا با شعور برتر خود حقیقی در پیوند و ارتباط است. هر گونه راهنمایی که ما از طریق فکر، صدای درونی یا یک احساس واقعی درونی دریافت می کنیم در حقیقت از چاکرای فرق سر ناشی می شود. همه ما دارای یک ذات عالی هستیم که قسمت اعظم ما را تشکیل داده است و دارای اطلاعاتی راجع به کار حیاتی ما می باشد. منشاء تمام راهنمایی ها این قسمت می باشد. ما از طریق چاکرای فرق سر با ذات عالی خود در ارتباط هستیم. هنگامی که کوندالینی بیدار شود و برخیزد، شیوا و شاکتی در ساهاس رارا با هم متحد می شوند، تغییر ماهیت شعور و آگاهی انسانی به ارمغان می آید و ماده و انرژی در درون آگاهی خالص در یک حالت سرور سرمدی فرو می روند. با رسیدن به این حالت انسان به قدرت درک و واقع بینی دست می یابد. شاکتی و شیوا نیز در اصل یکی و یکسان هستند. هوشیاری نیروی ثابت و طبیعت نیروی متحرک است. در آغاز طبیعت در سه گونای مجزای تاماس (رخوت، تاریکی، سکون و سنگینی)، راجاس (انرژی فعال، حالات هیجانی، احساسات تند و قوی، نیرو ، فعالیت، خشونت و آسیب زنندگی)، ساتوا (تعادل، توازن، هماهنگی، شعور و کیفیات هوشیاری و معنوی است). نفوذ این سه گونا به جهان هستی را شکل می دهد و از آنها 8 عنصر طبیعت پیدا می شود (پنج عنصر و سه گونا).غده درون ریز مرتبط با ساهاس را را غده صنوبری (اپی فیز) است. که مرکز درک مستقیم ادراک معنوی است. این غده یک ساختمان خاکستری رنگ متمایل به قرمز کوچکی به اندازه یک نخود است که بین سطح زیرین مخ و مغز میانی، درست در جلوی مخچه جای دارد. ترشح اصلی آن که ملاتونین نام دارد، ساعت بیولوژیک بدن را تحت تاثیر قرار می دهد و به طور کل این غده حساس به نور می باشد. در هنگام شب میزان ملاتونین خون در بالاترین سطح خود قرار دارد که در طی روز بتدریج از مقدار آن کاسته می شود. این غده تنظیم کننده آغاز بلوغ بوده، انسان را به خواب وا می دارد و بر حالات خلقی فرد تاثیر می گذارد. لیبرمن (Jocb liberman) در کتابش به نام (نور ، طبیعت آینده) معتقد است که نور وارد شونده به چشمها نه تنها به دید ما کمک می کند بلکه ساعت بیولوژک بدن را از طزیق غده صنوبری و هیپوفیز به فعالیت وا می دارد. این غده در طی مراقبه تحریک شده، از خود هورمونهایی ترشح می کند که قادرند انسان را به حالات برتر خود آگاهی برسانند، همان تجربه ای که مصرف ال. اس . دی در شخص بر می انگیزد. البته به طریقه ای بسیار سالمتر. گاه این غده را غده توهم زا نیز می خوانند. در فلسفه یوگا غده صنوبری را پلی بین کالبد زمخت جسمانی و کالبد بسیار ظریف روحی (اختری) می دانند. دامنه باز بودن چاکرای هفتم می تواند کم یا زیاد باشد. وقتی چاکرای هفتم شروع به باز شدن می کند، زمانی است که مرز بین هستی درونی و زندگی بیرونی در وضع موجود کاهش پیدا می کند و انسان لحظه ها را بیشتر و بیشتر تجربه می کند. وقتی که رشد چاکرای هفتم افزایش می یابد این لحظه ها بیشتر می شود تا زمانی که به صورت یک واقعیت دائمی در می آید. وقتی که خویشتن فرد آماده این گام آخر روشن بینی باشد ممکن است کاملا ناگهانی اتفاق بیفتد. احساس او این چنین است که انگار تازه از خواب طولانی بیدار شده است و در نهایت شروع می کند به اینکه در واقعیت زندگی کند. دیگر عقب گردی در سر راهش وجود ندارد. خود را به ظرف خالی تبدیل می کند و هستی الهی این جام را لبریز خواهد کرد. پی می برد که خویشتن حقیقی اش را که تنها حقیقت پایدار است پیدا کرده است. نفس فردی اش به نفس جهانی تبدیل می شود. هدف خالق در رفتار او جامه عمل می پوشد و نوری که از او ساطع می شود قلب کسانی را که گیرنده حضور الهی هستند باز می کند. در این زمینه جالب است که توجه داشته باشیید ملاج کودک در سن 9 تا 24 ماهگی اول زندگی اش باز باقی می ماند. در طول این دوره اولیه زندگی روی زمین طفل در آگاهی وحدت کامل به سر می برد.

طلا